ما همان ذره ی بی ارزشیم

ما ذره بوديم همه مان باهم كاري نداشتيم ان ذره اي ك اكنون قاتلو متجاوز است انروزها فقط ميتوانس من را ضربه اي بزند و كمي ان طرف تر بفرستد همه مان سرمان درلاك خودمان بود تااينك خالقمان حوصله اش سررفت و تك تك مارا دررباتهاي دوزاري اش تعبيه كرد ،ما ديديم دست داريم بادستهايمان ميتوانيم همديگر را جر بدهیم, ما قلب داریم میتوانیم قلبهای یکدیگر رابشکنیم تازه مخ هم داریم میتوانیم روی مخ همدیگر رژه برویم ,جسم داریم میتوانیم همدیگر را تکه پاره کنیم ,حیف چیزهای دیگری درماتعبیه نشد وگرنه انراهم جر میدادیم ,کاش همان ذره بی ارزش معلق بودم لاقل نه میتوانستم کسی را ازار دهم نه کسی من را

مغز منو مغز منو مغز من...